×
به الکترونیکا خوش آمديد
به ما و كاربران ما بگوئيد چه كسي هستيد, چه چيزي دوست داريد و چرا عضو اين سايت شديد.
ما به همه اعضاء جديد خوش آمد ميگوئيم و اميدواريم كه زياد شما را اينجا ببينيم !
به ما و كاربران ما بگوئيد چه كسي هستيد, چه چيزي دوست داريد و چرا عضو اين سايت شديد.
ما به همه اعضاء جديد خوش آمد ميگوئيم و اميدواريم كه زياد شما را اينجا ببينيم !
چطور محتوایی بنویسیم که افراد واقعاً آن را بخوانند |
- excellentwebsite
- نویسنده موضوع
- آفلاین
- COM_KUNENA_SAMPLEDATA_RANK_ADMIN
بستن
اطلاعات بیشتر
- ارسال ها: 10
- تشکرهای دریافت شده: 1
7 سال 8 ماه قبل #524
توسط excellentwebsite
کارآفرینان، کسب و کارها، و صاحبان کسب و کارهای موفق چه کار کنند که به خوانده شدن محتوای متن هایشان کمک کند؟ در این مقاله شما با نکات بسیار مهمی در زمینه
بازاریابی اینترنتی
و تولید محتوای ارزشمند آشنا خواهید شد.
در این مقاله که توسط داستین مک کیسن نوشته شده است به تجربیات فوق العاده عالی که داستین در تولید محتوا کسب کرده است اشاره شده است. داستین خیلی واضح و ساده تجربیات خود را در سایت inc با مخاطبین خود در میان گذاشته است.
در میانۀ سال 2014 شروع کردم به انتشار محتوا در پلت فرم پالس لینکدین linkedIn. هنگامی که شروع به نوشتن کردم، بر خلاف دیگران که از مسیر ساختن یک پلت فرم استراتژیک عمل می کنند، هیچ هدفی مبنی بر رشد دادن تعداد دنباله کننده ها (فالوورهایم) و یا ایجاد یک مسیر شغلی نداشتم.
در واقع من توییتر نداشتم و قصدی هم برای انتشار محتوی از طریق رسانه اجتماعی نداشتم. اصلاً نمیدانستم " بازاریابی تأثیرگذار" چه است و به هیچ وجه نمی دانستم چه اهمیتی دارد.
من فقط به خاطر خود نوشتن شروع کردم به نوشتن.
با گذشت حدود دو سال از آن زمان من کارهای زیر را انجام داده ام:
مسیرهای شغلی را تغییر دادم و کسب و کار خودم را شروع کردم.
به طور وسیعی شبکۀ حرفه ای خودم را گسترش دادم.
دانش دست اولی به دست آورده ام در مورد آنچه که شما برای افزایش موارد خاص در محتوایتان لازم دارید تا خوانده شود.
در اینجا اندکی از آنچه را که در این مسیر یاد گرفته ام آورده ام:
1- برای تنها مخاطبی که خواهید شناخت بنویسید: خودتان.
پس از آن که کمی موفقیت اولیه در لینکدین به دست آوردم به اطراف نگاهی انداختم تا ببینم چه نوع متن هایی (پستهایی) بیشتر خوانده شده و مرور شده اند، و سعی کردم بیشتر در مورد آن موضوعات بنویسم.
سعی کردم چیزی بنویسم که دیگران دوست داشتند بشنوند.
می توانم بگویم که آن بدترین نوشتۀ من بود. باید یاد می گرفتم که اگر نوشته من خودم را به خنده نمیانداخت، به تحرک وا نمی داشت یا مورد علاقه ام نبود به طور قطع این اثرات را بر دیگران نیز نمی داشت.
2. محتوی باید ابتدا برای آموزش ، انگیزش، یا سرگرمی طراحی شود و سپس برای فروش.
بلاگ ، نامۀ خبری، کتاب الکترونیکی، یا هر نوع دیگر از محتوای نوشتاری شما باید ابتدا برای خواننده ارزشمند طلقی شوند، فارغ از این که تصمیم بگیرند آن را خرید کنند یا خیر.
فکر کنید: تا به حال چند بار با این نیت آنلاین شده اید که یک محتوای متنی را بخرید بدون این که به کسی که می خواهید از او خرید کنید فکر کرده باشید؟
اگر شما هم مانند اغلب دیگر مردم باشید پاسختان –هرگز- است.
من بیشتر اوقات برای دیدن نت فلیکس آنلاین می شوم و یا برای یاد گرفتن چیز جدیدی یا تنها برای اینکه حوصله ام سر رفته است.
بعضی اوقات آنلاین می شوم که چیزی بخرم اما معمولاً در این زمان ایده ای خوب در مورد چگونگی خرید و این که از کجا خرید کنم دارم.
بیشتر اوقات محتوای آنلاین بر این ایده متمرکز است که خریداران را در مرحلۀ تصمیم خرید جذب کند تا این که در مرحلۀ حوصله سر رفتن یا سرگرم شدن جذبشان کند.
متن خود را به شیوه ای بنویسید که افراد را در زمانی که تنها به دنبال سرگرم شدن هستند جذب کند، و اگر این کار را خوب انجام دهید آنگاه آنها را به خریدار تبدیل خواهید کرد.
3. به عناوین توجه کنید
من با نویسنده های زیادی برخورد کرده ام که با دقت کردن به کیفیت محتوا و متن اصلی (پست)، ارزش یک عنوان خوب را از دست داده اند.
در اینجا واقعیتی وجود دارد که کمتر کسی از ما به آن اقرار می کنیم: کتاب ها معمولاً از روی جلدشان قضاوت می شوند، و محتوای اینترنتی نیز با سر تیتر هایشان قضاوت می شوند.
عناوین به طور فزاینده ای برای پست های بلاگ اهمیت دارند و در اینجا چند نکتۀ جزئی در این مورد آورده شده است:
خودتان را جای خوانندگانتان بگذارید که به دنبال موضوعی در متن بالا و پایین را می گردند. این همان زمانی است که شما باید خواننده را به دام بیندازید.
خیلی چکیده و مستقیم ننویسید. بگذارید خواننده بداند انتظار یادگیری چه چیزی را می تواند داشته باشد بدون اینکه کل داستان را مرور کرده باشد.
در کنار عناوین کوتاهتر نیز حاشیه ای اضافه کنید، اما عنوان را آنقدر کوتاه نکنید که نتواند به خواننده در مورد این که انتظار یادگیری چه را خواهند داشت اطلاعاتی بدهد.
4. یک شروع، یک متن اصلی در میان و یک پایان در انتها داشته باشیم.
بیشتر اوقات در متون تجاری، به هر شکلی که باشند، متن بیشتر از آنچه که باید باشد طولانی است. این عبارت در ارتباط است با دیگر موارد، به این معنی که یک کتاب صد صفحه ای هم می تواند خیلی طولانی باشد اگر 80 صفحه ی انتهایی آن فقط به تأکید و تکرار موارد بیست صفحه اول پرداخته باشد.
یک کتاب می تواند 800 صفحه هم باشد و کاملاً بجا و مناسب باشد اگر هر 800 صفحه ارزشی مستقل داشته باشند.
محتوای متن خود را مرور کنید که تکرار زاید در آن نباشد. در استفاده از لغات اقتصادی عمل کنید (صرفه جویی کنید).
و از تخیل خوب و قوی نیز تکنیک هایی قرض بکیرید، شامل دانستن این که تمام نوشته ها باید یک شروع و یک متن میانه داشته باشند و یک انتها.
در این مقاله که توسط داستین مک کیسن نوشته شده است به تجربیات فوق العاده عالی که داستین در تولید محتوا کسب کرده است اشاره شده است. داستین خیلی واضح و ساده تجربیات خود را در سایت inc با مخاطبین خود در میان گذاشته است.
در میانۀ سال 2014 شروع کردم به انتشار محتوا در پلت فرم پالس لینکدین linkedIn. هنگامی که شروع به نوشتن کردم، بر خلاف دیگران که از مسیر ساختن یک پلت فرم استراتژیک عمل می کنند، هیچ هدفی مبنی بر رشد دادن تعداد دنباله کننده ها (فالوورهایم) و یا ایجاد یک مسیر شغلی نداشتم.
در واقع من توییتر نداشتم و قصدی هم برای انتشار محتوی از طریق رسانه اجتماعی نداشتم. اصلاً نمیدانستم " بازاریابی تأثیرگذار" چه است و به هیچ وجه نمی دانستم چه اهمیتی دارد.
من فقط به خاطر خود نوشتن شروع کردم به نوشتن.
با گذشت حدود دو سال از آن زمان من کارهای زیر را انجام داده ام:
مسیرهای شغلی را تغییر دادم و کسب و کار خودم را شروع کردم.
به طور وسیعی شبکۀ حرفه ای خودم را گسترش دادم.
دانش دست اولی به دست آورده ام در مورد آنچه که شما برای افزایش موارد خاص در محتوایتان لازم دارید تا خوانده شود.
در اینجا اندکی از آنچه را که در این مسیر یاد گرفته ام آورده ام:
1- برای تنها مخاطبی که خواهید شناخت بنویسید: خودتان.
پس از آن که کمی موفقیت اولیه در لینکدین به دست آوردم به اطراف نگاهی انداختم تا ببینم چه نوع متن هایی (پستهایی) بیشتر خوانده شده و مرور شده اند، و سعی کردم بیشتر در مورد آن موضوعات بنویسم.
سعی کردم چیزی بنویسم که دیگران دوست داشتند بشنوند.
می توانم بگویم که آن بدترین نوشتۀ من بود. باید یاد می گرفتم که اگر نوشته من خودم را به خنده نمیانداخت، به تحرک وا نمی داشت یا مورد علاقه ام نبود به طور قطع این اثرات را بر دیگران نیز نمی داشت.
2. محتوی باید ابتدا برای آموزش ، انگیزش، یا سرگرمی طراحی شود و سپس برای فروش.
بلاگ ، نامۀ خبری، کتاب الکترونیکی، یا هر نوع دیگر از محتوای نوشتاری شما باید ابتدا برای خواننده ارزشمند طلقی شوند، فارغ از این که تصمیم بگیرند آن را خرید کنند یا خیر.
فکر کنید: تا به حال چند بار با این نیت آنلاین شده اید که یک محتوای متنی را بخرید بدون این که به کسی که می خواهید از او خرید کنید فکر کرده باشید؟
اگر شما هم مانند اغلب دیگر مردم باشید پاسختان –هرگز- است.
من بیشتر اوقات برای دیدن نت فلیکس آنلاین می شوم و یا برای یاد گرفتن چیز جدیدی یا تنها برای اینکه حوصله ام سر رفته است.
بعضی اوقات آنلاین می شوم که چیزی بخرم اما معمولاً در این زمان ایده ای خوب در مورد چگونگی خرید و این که از کجا خرید کنم دارم.
بیشتر اوقات محتوای آنلاین بر این ایده متمرکز است که خریداران را در مرحلۀ تصمیم خرید جذب کند تا این که در مرحلۀ حوصله سر رفتن یا سرگرم شدن جذبشان کند.
متن خود را به شیوه ای بنویسید که افراد را در زمانی که تنها به دنبال سرگرم شدن هستند جذب کند، و اگر این کار را خوب انجام دهید آنگاه آنها را به خریدار تبدیل خواهید کرد.
3. به عناوین توجه کنید
من با نویسنده های زیادی برخورد کرده ام که با دقت کردن به کیفیت محتوا و متن اصلی (پست)، ارزش یک عنوان خوب را از دست داده اند.
در اینجا واقعیتی وجود دارد که کمتر کسی از ما به آن اقرار می کنیم: کتاب ها معمولاً از روی جلدشان قضاوت می شوند، و محتوای اینترنتی نیز با سر تیتر هایشان قضاوت می شوند.
عناوین به طور فزاینده ای برای پست های بلاگ اهمیت دارند و در اینجا چند نکتۀ جزئی در این مورد آورده شده است:
خودتان را جای خوانندگانتان بگذارید که به دنبال موضوعی در متن بالا و پایین را می گردند. این همان زمانی است که شما باید خواننده را به دام بیندازید.
خیلی چکیده و مستقیم ننویسید. بگذارید خواننده بداند انتظار یادگیری چه چیزی را می تواند داشته باشد بدون اینکه کل داستان را مرور کرده باشد.
در کنار عناوین کوتاهتر نیز حاشیه ای اضافه کنید، اما عنوان را آنقدر کوتاه نکنید که نتواند به خواننده در مورد این که انتظار یادگیری چه را خواهند داشت اطلاعاتی بدهد.
4. یک شروع، یک متن اصلی در میان و یک پایان در انتها داشته باشیم.
بیشتر اوقات در متون تجاری، به هر شکلی که باشند، متن بیشتر از آنچه که باید باشد طولانی است. این عبارت در ارتباط است با دیگر موارد، به این معنی که یک کتاب صد صفحه ای هم می تواند خیلی طولانی باشد اگر 80 صفحه ی انتهایی آن فقط به تأکید و تکرار موارد بیست صفحه اول پرداخته باشد.
یک کتاب می تواند 800 صفحه هم باشد و کاملاً بجا و مناسب باشد اگر هر 800 صفحه ارزشی مستقل داشته باشند.
محتوای متن خود را مرور کنید که تکرار زاید در آن نباشد. در استفاده از لغات اقتصادی عمل کنید (صرفه جویی کنید).
و از تخیل خوب و قوی نیز تکنیک هایی قرض بکیرید، شامل دانستن این که تمام نوشته ها باید یک شروع و یک متن میانه داشته باشند و یک انتها.
لطفاً ورود یا ايجاد حساب كاربری برای پیوستن به بحث.